تورابرای...
تو را…
برای همه ی شب هایی بی مهتاب …
برای کـوچـه هایی پر از سـکـوت …
برای دشت های بی گل …
برای دریاهای خشک شده …
برای آسمان های بی باران …
و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست می خواهـم.
برچسبها:
تو را…
برای همه ی شب هایی بی مهتاب …
برای کـوچـه هایی پر از سـکـوت …
برای دشت های بی گل …
برای دریاهای خشک شده …
برای آسمان های بی باران …
و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست می خواهـم.
تنها که باشیــ …
خوردن قطرات باران به شیشهـ …
بی قرارت می کند…
بارش آرام برفــ …
بی قرارت می کند…
برگ ریزانــ …
بی قرارت می کند…
وزش نسیم بهاریــ …
بی قرارت می کند…
تنها که باشیــ …
تمام هواهای دو نفرهـ …
بی قرارت می کند…
چرا که می دانم…
می دانم که چه ها در سرزمین دلم خواهند کرد …
و من …
در برابرشان جز نگریستن چاره ای ندارم
بـا کــســـی . . .
بـا کــســـی . . .
رابــطـه ” احــســاســی“بر قـــرار کـــن کــه. . . .
نــه تــنهـــا
افــتخـــار میــکنــه تــو رو داره. . .
بــلــکـــه
حــاضـــره هــر” ریـــســکــی ” رو بـــکنـــه . . .
کـــه فــقــط
کـــنـــار ” تــــــو ” بـــاشـه. . .
کنارم که هستی
خیابان ها از ماهیت می افتند،
رسیدنی در کار نیست
شانه به شانه مقصدم قدم میزنم …